وب سایت رسمی دکتر زهرا طاهر نژاد

 نظریه ھای مختلف درباره حافظه 

نظریه ھای حافظه

نعیمه جھانبانی کارشناسی ارشد مشاوره

نظریه ھانری برگسون ۱ : برگسون اساس اً حافظه را که موضوع آن تکرار عملی است و نوعی عادت می باشد از حافظه ای که تخیل

می کند و به عادت ربطی ندارد مجزا می نماید. برگسون حافظه تخیلی را با دقت از آن جدا می کند و می گوید : (( اگر ھم نظریه

فیزیولوژیک برای حرکات عادتی اعتبار داشته باشد در موضوع صورتھای ذھنی خاطره ای ارزشی ندارد )). درحقیقت برگسون در

دو فصل کتاب خود ( ماده و حافظه ) می خواھد ثابت کند که فقط عادات حرکتی در مغز باقی می مانند. زیرا عموم اً نقش مغز و بدن

نگھداری دستگاه ھای ماشینی، حرکتی است. اما خاطره ھایی که به صورت ذھنی ھستند به شکل نمودھای ذھنی غیرمستعشر درام

.( می کند و فقط ھنگامی به سطح وجدان می آیند که برای احتیاجات زمان حال مفید باشند( کرمی ، ۱۳۸۳

نظریه تداعی ۲ : اولین بار توسط افلاطون مطرح شد و توسط ارسطو دنبال گردید. منظور از تداعی آن است که فرد با تصور باعث

تجسم یا دیدن یک پدیده دیگر می گردد. روانشناسان گشتالتی معتقدند که ھمراھی و ارتباط اجزای یک سازمان با یکدیگر اساس حافظه

را تشکیل می دھد، این اجزا با یکدیگر ترکیب شده و در یک

شکل واحد سازماندھی می شود، که منجر به یادآوری می گردد. به طور کلی پیروان نظریه تداعی معتقدند که یاد آوری علت تداعی

.( است ( عظیمی ، ۱۳۷۳

۱. Bergson 2. Association

نظریه تحکیم ۱ : عبارت است از انتقال مواد از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت. مولر و

پیل زاکر ۲ اولین بار نظریه تحکیم را در سال ۱۹۰۰ مطرح کردند. به عقیده آنھا برای تحکیم حافظه یک فعالیت عصبی تا برای مدتی

بعد از یادگیری ادامه دارد. در عین حال بازداری پس گستر در تحکیم مواد یادگرفته شده اخیر مداخله می کند. شرینگتون ۳ فرضیات

مشخصی را درباره فرآیند عصبی تحکیم مطرح نمود. بر اساس نظر او فعالیت مکرر مدارھای عصبی و افزایش ارتباطات سیناپسی

به برقراری تعلیم کمک می کند. و بدین طریق اطلاعات وارد حافظه درازمدت می شود. وقتی اطلاعات وارد حافظه دراز مدت می

گردد، درصد از بین رفتن آنھا خیلی کم می شود. تکرار و مرور ذھنی نقش مھمی در تحکیم و انتقال اطلاعات به حافظه دراز

.( مدت بازی می کنند که در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت پیش می آید ( کیل ، دھقان ، ۱۳۷۵

نظریه بارتلت ۴ : فردریک بارتلت ( ۱۹۶۱ ) موضوع یادآوری را در شرایط آزمایشگاھی و اجتماعی مطالعه کرد. او با اینکه به

روش علمی ابینگھاوس در مطالعه فعالیت ھای شناختی انسان اعتقاد داشت و آن را تحسین می کرد، ولی معتقد بود که ھجاھا و

کلمات بی معنی نمی توانند مواد مناسبی برای مطالعات حافظه باشند. به عقیده او سادگی و یکسانی کلمات بدون معنی که ابینگھاوس

بر آن اصرار داشت، نه ممکن است زیرا ما با انسان سروکار داریم و نمی توان برای انسان محرک ھای خالص و بدون معنی به کار

برد. بنابراین سادگی در محرک ھا لزوم اٌ سادگی در پاسخ ھا را به وجود نمی آورد. و نه ضرورت دارد زیرا در زندگی واقعی،

انسان با کلمات با معنی سروکار دارد و استفاده از کلمات با معنی، شرایط تصنعی و غیرواقعی را برای او به وجود می آورد. او

داستانی ساختگی را که در آن وقایعی بصورت عجیب و بدون ترتیب منطقی اتقاق می افتد به آزمودنی ھای خود ارائه داد و

۱.Consolidation 2. muler & Pil zaker 3. Sherington 4. Barttlet ,F.

در فواصل زمانی مختلف از آنان خواست که آن داستان و وقایع مربوط به آن را یادآوری کنند. نتایج نشان داد که حوادث عاطفی،

.ترتیب حوادث و حوادث غیرمنتظره بھتر از بقیه موارد یادآوری شدند

۱۹۷۲ ): از تقسیم بندی حافظه به انواع نظام ھا و ساختارھای گوناگون انتقاد کردند. آنان تقسیم بندی ) نظریه کریک و لاکھارت ۱

حافظه کوتاه مدت و بلند مدت را به دلیل تفاوت در ظرفیت، نحوه کدگذاری و میزان فراموشی نپذیرفته و معتقدند که محدودیتھای

ضرفیتی برای ھر دو نوع حافظه وجود دارد و انواع کدگذاری فیزیکی و معنایی برای ھر دو نوع حافظه ممکن است وجود داشته

باشد. فراموشی نیز به نوع کدگذاری و مواد یادگیری بستگی دارد و بنابراین نوع حافظه تعیین کننده میزان فراموشی نیست. آنان در

رد تقسیم بندی نظام ھای حافظه به مدارکی از مطالعات نوروسایکولوژی حافظه نیز استناد کرده اند. از جمله بیمارانی ھستندکه

۱۹۷۰ ، . ( حافظه کوتاه مدت آنان آسیب دیده، ولی حافظه بلند مدت سالمی دارند ( شالیس و وارینگتون ۲

آنان به جای تقسیم بندی انواع نظام ھای حافظه، چھارچوب سطوح پرادزش را برای حافظه پیشنھاد

.کردند

۲. Shallices Warington 1. Craik & Lock Hart

پردازش نوع اول ۱ و پردازش نوع دوم ۲ . در پردازش نوع اول، که مرحله مقدماتی از پردازش اطلاعات است، ویژگی ھای فیزکی

و حسی محرک ھا پردازش می شوند. در حالی که در پردازش نوع دوم ، از محرک پردازش تحلیل عمیق تری می شود و بقای

اطلاعات تابعی است از عمق پردازش و عوامل مختلفی نظیر میزان توجه که به محرک ھا اختصاص داده می شود. ثبات و حافظه

محصولی از عملیات معنایی در نظام شناختی است و ھر چه عملیات معنایی بیشتر درگیر شده باشد حافظه بادوام تر و طولانی تر

خواھد ماند. در طول سه دھه اخیر سطوح پردازش اطلاعات به عنوان یک اصل مھم و معتبر در مطالعات علمی حافظه معرفی شده

. ( است ( کریک ، ۲۰۰۲

نظریه گراف و شاختر ۳: پیتر گراف دانیل شاختر ( ۱۹۸۷ و ۱۹۸۵ ) از محققانی ھستند که در دو دھه اخیر بیش از دیگران در

مورد حافظه نھان ۴ در مقایسه با حافظه آشکار ۵ مطالعه و تحقیق انجام داده اند با اینکه موضوع حافظه نھان سابقه طولانی و قدیمی

در مطالعات روانشناسی دارد، ولی بدون این شک تلاش ھا و مطالعات این دو محقق در مطالعات مربوط به شناخت انسان تأثیر

بسزایی داشته است. حافظه آشکار به حافظه ای گفته می شود که مستلزم یادآوری ھوشیارانه و ارادی از تجربیات و یادگیری قبلی

باشد. در حالی که در حافظه نھان، تجربه و یادگیری قبلی عملکرد حافظه را تسھیل می کند؛ بدون آنکه یادآوری ھوشیارانه و آگاھانه

ای در کار باشد. در انواع فراخوانی آزاد ۶ فراخوانی با کمک سرنخ یا بازشناسی، از آزمودنی یا یادگیرنده به روشنی و ھوشیارانه

.خواسته می شود که موارد ومطالب یادگیری شده قبلی را بازیابی کند

۱. Type I Processing 2. Type II Processing 3. Graf & Schacter

۴. Implicit Memory 5. Explict Memory 6. Free Recall

اما در حالی که در انواع آزمون ھای نھان از قبیل آزمون تصمیم واژگانی ۱ آزمون تشخیص کلمات ۲ و آزمون تکمیل کلمات ناقص ۳

از آزمودنی به طور آشکار و صریح خواسته نمی شود که به مطالب یادگیری شده قبلی برگردد. بلکه به نوعی ارتباط این آزمونھا با

مطالب قبلی مورد انکار و بی توجھی قرار می گیرد. و تنھا از یادگیرنده خواسته می شود که اولین تصمیم گیری ھا و تشخیص یا

تکمیل کلمات را بدون ارجاع به مطالب قبلی انجام دھد. البته مطالعات نشان می دھند که در انواع آزمون ھای آشکار و نھان نیز

تفاوت ھایی در نوع پردازش اطلاعات وجود دارد و اصول و قوانین مربوط به یادگیری و یادآوری در این دو نوع آزمون نیز ممکن

( است متفاوت باشد ( گراف ، ۱۹۹۳

نظریه کوھن ۴ : تا دو سه دھه پیش، در مطالعات حافظه عمدت اً از اطلاعات کلامی به عنوان مواد یادگیری استفاده می شد و مطالعه

.مربوط به حافظه حوادث عملی مورد غفلت واقع شده بود

رونالد کوھن ( ۱۹۸۱ ) از اولین کسانی بود که اھمیت حافظه عملی را در تحقیقات حافظه خاطرنشان ساخت. پارادایم حافظه عملی

معمولا به تکالیف اجرا شده توسط آزمودنی ( SPT) گفته می شود، که در آن آزمودنی ھا تکالیف کوچکی ( نظیر توپ را بغلتان ، ۵

چوب کبریت را بشکان… ) را ھنگام یادگیری عملا انجام می دھند. این تکالیف عملی با تکالیف سنتی کلامی ( VT ) 6 ،

.که در آنھا آزمودنی ھا معمولا جملات را بدون اجرا و عمل می شنوند یا می خوانند، مقایسه می شوند

پس از اجرای مرحله یادگیری در ھر دو حالت آزمودنی ھا آزمون ھای حافظه ( فراخوانی آزاد، یادآوری با کمک نشانه یا بازشناسی) را دریافت می کنند.

۱. Iexical Decisontest 2. Word Identification 3. Word Fragment Completin Tes t

۴. Cohen 5. Subject Performed Tasks 6. Verbal Tasks

نتایج آزمایشھا نوع اً نشان داده است که حافظه SPT برتر از حافظه VT ، است ( کوھن، ۱۹۸۹ . زیمر، کوھن، گوین، انگل کامپ، کرم

نوری و فولی ۱ ). مطالعات نشان داده اند که در برخی قوانین و اصول ، حافظه عملی و حافظه کلامی، با یکدیگر متفاوتند، برای

مثال کوھن نشان داده است که تفاوتھای مھمی که در حافظه کلامی میان کودکان و بزرگسالان یا میان جوانان و سالمندان وجود

داردکه در حافظه عملی دیده نشده است. وی علت تفاوتھای حافظه کلامی با حافظه عملی را این می داند که فرایند پردازش اطلاعات

.در حافظه کلامی استراتژیک ( راھبردی )، ولی در حافظه عملی خودکار و اتوماتیک است

۱۹۹۳ ) : در مطالعه علمی وی موضوع فراموشی و قانون عدم تداعی ھا و اعمال در یادگیری ھا حاضر ) نظریه جان مک گاف ۲

می شوند و برخی از تداعی ھا و اعمال نیز فراموش می شوند. ادراک، استدلال، حساسیت ھیجانی و اعمال، ھم محصولی از یادگیری

و ھم محصولی از فراموشی خود ھستند. او قانون عدم استفاده را که ثرندایک مطرح کرد و رفتارگرایان آن را تأیید کردند، قانون عدم

استفاده عبارت است از ( زمانی که بین محرک و پاسخ در یک زمان معین ارتباط برقرار نمی شود ). از قدرت این ارتباط کاسته می

شود و عامل اصلی فراموشی ھمین قانون عدم استفاده است. قانون استفاده نیز به پیوندھای مکرر بین محرک و پاسخ اشاره می کند که

.دلیل اصلی یادآوری است

نظریه اینگھاوس ۳ : ھرمان ابینگھاوس ( ۱۸۸۵ ) از اولین محققان حافظه بود که به طور آزمایشگاھی و تجربی حافظه انسان را

مطالعه کرد. امتیاز ویژه او این بود که با روش دقیق علمی و تجربی خود به مطالعه حافظه پرداخت. او برای آنکه کلمات را به طور

خالص و بدون بار معنایی و ھیجانی آن مطالعه کند و از ھرگونه سوگیری معنایی و ھیجانی به دور باشد، از کلمات ھجاھای بدون

معنی در مطالعات خود استفاده کرد. او دلایل دیگری نیز

۱.Zimmer , Guynn. Engelkamp. Kormi. Nori. Foley 2.mac Geogh 3.Ebbinghavs

برای یادگیری و یادآوری کلمات بدون معنی داشت،از جمله سادگی و تجانس و تغییرپذیری کمی این کلمات. او در مطالعات خود از

این قوانین و دستورالعمل ھای استفاده کرد: یادگیری و یادآوری اطلاعات در یک زمان کنترل شده انجام می گرفت، بین فھرست

یادگیری و آزمون اطلاعات فاصله با زمانھای گوناگون قرار می داد. عوامل مزاحم و آشفته کننده را در یادگیری و یادآوری کنترل

می کرد، از ھیچ گونه تداعی و ارتباطی بین کلمات استفاده نمی کرد. در شرایط طبیعی و عادی زندگی به یادآوری و یادگیری

کلماتمی پرداخت. او برای اندازه گیری حافظه ھم از زمان و ھم از تعداد سیلابھا و کلمات استفاده می کرد. او سه منبع را برای خطا

معرفی کرد. عدم شباھت بین مواد یادگیری، غیرمتعارف بودن شرایط خارجی، شرایط درونی که ناشی از نظریه ھا، نگرشھا و عقاید

.(فرد است. این روشھا و دقت نظر علمی او بی تردید نقش بسیاری در مطالعات علمی امروز حافظه داشته است ( نوری ، ۱۳۸۳

ابینگھاوس موشکافانه مطالعات خود را در مورد حافظه آدمی انجام داد و رساله خود را تحت عنوان (( درباره حافظه )) در

سال( ۱۸۸۵ ) منتشر ساخت. او از خودش به عنوان آزمودنی استفاده می کرد. او به خود یک مجموعه از سیلابھای بی معنی را که

شامل سه تایی ھای بی صدا، صدادار بودند، درسمی داد. او تصور می کرد که سیلاب ھای بی معنی از آنرو که ھیچ تداعی قبلی

آموخته شده ای نداشتند، برای آزمایش موارد بھتری بودند. تحقیقات انجام شده روی حافظه و یادگیری توسط ابینگھاوس، پاولف،

ثرندایک در آغاز سده بیستم شروع شد. مطالعات ابینگھاوس روش مند و علاوه بر آن حتی تجربی ھم بودند. او نشان داد که چگونه

می توان حافظه آدمی را با دقت بررسی نمود و نیز چند رابطه مھم تجربی منحنی ھای یادداری و یادگیری را شناسایی کرد که از

آزمون زمان سربلند بیرون آمده اند. توجھات نظری ابینگھاوس در مورد این پدیده ھا اثر زیادی روی تحقیقات بعدی نگذاشت اما او

بذر سنت تحقیق در مورد حافظه انسان را کاشت که در نھایت مھمتر از تحقیقات یادگیری در حیوانات شد. ابینگھاوس روش ھای

.( تجربی برای مطالعه پدیده ھای حافظه مانند منحنی یادداری و منحنی یادگیری را ارائه کرد ( شمیسا ، ۱۳۸۰

۱۹۰۱ ) : اگرچه یک فیلسوف و نظریه پرداز بود ولی ھیچگونه آزمایش در رابطه با حافظه انسان انجام نداد؛ ) نظریه ویلیام جیمز ۱

ولی تأثیر و نقش او در مطالعات در حافظه و توجه به آن حتی تا یک قرن بعد از او نیز ادامه داشته است. برای مثال تفکیک و تقسیم

او از حافظه به دو حافظه اولیه ( حضور روانشناختی ) ۲ و حافظه ثانویه ( گذشته روانشناختی ) ۳ را در ھفتاد سال پس از او

.روانشناسان شناختی دوباره زنده کردند و حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت نامیدند

حافظه اولیه به حالت فیزیکی حافظه مربوط می شود و فرد به آن ھوشیاری و دسترسی دارد. در حالی که حافظه ثانویه به اطلاعات

گذشته مربوط می شود و در ھوشیاری فرد قرار ندارد. از دیدگاه جیمز تداعی و ارتباط بین اطلاعات بسیار مھم است و به این اعتبار

او یک تداعی گرا به شمار می رود. به نظر او ھرچه اطلاعات با یکدیگر ارتباط داشته باشند و ھرچه سرعتھای بیشتری به فرد داده

:شود اطلاعات بیشتری به یاد آورده می شود. او سه روش برای یادگیری پیشنھاد می کند

.روش مکانیکی  : یادگیری از کانالھای چھارگانه چشم، گوش، صدا و دستان. در این روش تکرار و تمرین بسیار اھمیت دارد ‐ 

.روش عقلانی  : در این روش شیوه ھای منطقی و استدلال اھمیت زیادی دارد 

۱. James . v 2. Primary Memory 3. Secondary Memory

۴. Mechanical Method 5. Judicious Method

روش ابتکاری  : که از آن به حافظه تکنیکی تعبیرمی کند و علوم حاصل روش ‐ 

( ابتکاری اند (گراف و شاختر ، ۱۹۸۵

۱۹۷۴ ) : حافظه کوتاه مدت را حافظه کاری نامید و برای آن تعریف دقیق تر و جامع تری پیشنھاد کرد. او ) نظریه آلن بدلی ۲

پیشنھاد اتکینسون و شیفرین را، که نقش یک نظام اجرایی کنترل کننده را برای حافظه کوتاه مدت قائل شدند، مطالعه و آزمایش کرد و

اھمیت پردازش حافظه کوتاه مدت را

به عنوان حافظه کاری و عمل کننده در تکالیف شناختی نظیر یادگیری، استدلال و درک معانی نشان داد. در مدل پیشنھادی او مفھوم

یکپارچه و شکل حافظه کوتاه مدت با مفھوم پیچیده تری از حافظه کاری چند مؤلفه ای جابجا شد. او در مطالعات خود از روش

تکالیف دوگانه استفاده کرد. در یک تکلیف از ظرفیت حافظه کاری آزمودنی استفاده می شد در حالیکه تکلیف دیگر به یادگیری استدلال

و درک معانی آزمودنی مربوط می شود. چنانچه تکلیف دوم به تکلیف اول بستگی داشته باشد یا به عبارتی دیگر حافظه کاری در

فعالیت ھای شناختی عالی تر نقش داشته باشد باید این انتظار را داشت که اجرای ھمزمان این دو تکلیف به عملکرد یادگیری یا

استدلال فرد آسیب برساند و ھرچه تکلیف حافظه کاری دشوارتر خود ( برای مثال فراخنای بیشتری از ارقام باید به کار برده شود )

.تداخل با تکلیف استدلال و یادگیری بیشتر خواھد بود

نتایج مطالعات او این پیش بینی را تأیید کرد، ولی در عین حال نتایج نشان داد که اعمال در یک نظام واحد نگاه داشته شوند. او یک

نظام اجرایی مرکزیِ کنترل کننده را برای حافظه کاری پیشنھاد کرد که زیرمجموعه ھای دیگری دارد. یکی از این زیر مجموعه ھا

که بیش از بقیه موارد توضیح داده شده

۱۳۸۳/ ( است، نظام آوایی یا تلفظ است که ذخیره اطلاعات آوایی کوتاه مدت را بر عھده دارد بدلی ( ۱۹۹۹

۱. Ingenious Method 2.Baddeky

نظریه تجارب فراشناختی درباره حافظه : بزرگسالان نحوه بازبینی ۱ دقیق یادآوری، سھولت یا مشکلی آنرا در استفاده از تجارب در

جھت تنظیم تلاش ھای راھبردھای حافظه ای را آموخته اند. فلاول و ولمن این نتایج را به دست آورده اند که کودک در حال رشد به

تدریج نحوه دریافتن حالات و وضع حافظه خود را با دقتی مناسب می آموزد و نیز درمی یابد که دلالت رفتاری قرار داشتن در این

حالت در مقابل حالت دیگر چیست. به موازاتی که کودک نسبت به احساسات حلقه ای توجه بیشتری پیدا می کند بصیرت می یابد که

یک واحد اطلاعاتی را ھیچگاه نیاندوخته ولی واحدی دیگر جایی در حافظه دارد اما در حال حاضر در دسترس نیست فلاول و

۱۳۸۰/ ( ولمن( ۱۹۷۷

دلالت رفتاری در ھر دو مورد تلاش یا عدم تلاش برای بازیابی است. در مقابل ممکن است واحد اطلاعاتی ھم را به عنوان ماجرایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا